اینک توجّه! اینجا عرفات است
به خود بياييم و خوب بينديشيم، آن، مقام دعا با كمال رفعت و جلالتش؛ آن هم روز عرفه، با موقعيّت خاصّ و ممتازش و اين هم موقف عرفات با تمام شرافت و كرامت فوق حدّ تصورش.
به راستى كه چه فرصت حسّاس و فوقالعاده عزيز و گرانمايهاى به دست حجّاج و اهل موقف آمده است. اندكى غفلت كه موجب گذشتن وقت و تهىدستى از بركات آن ساعات عزيز گردد، ندامت و حسرتى به بار آورده و خسران و زيانى دامنگير انسان مىسازد كه جز خدا كسى نمىداند. قبل از شروع به دعا، بايد لحظاتى سر به گريبان فرو برد و انديشيد، اينجا صحراى عرفات است. نمونهاى از صحراى محشر و رستاخيز عظيم قيامت كبرى است. چه هنگامهی عجيبى برپاست.
چند ميليون جمعيّت، از ملل مختلف عالم در اين بيابان گرد آمدهاند. سرها برهنه و تنها كفنپوش، روى خاكهاى گرم اين صحراى سوزان، دست به دعا برداشتهاند.
خدایا! چه عامل قهّارى، اين جمعيّت كثير را از خانه و كاشانهشان بيرون كشيده و در اين پهندشت بىآب و گياه، خاكنشين ساخته است؟! آیا زوری و سرنيزهاى در كار بوده؟ آيا پولى گرفته و تطميعى شدهاند؟ نه اى خالق مهربان! بلكه انگيزهی اين جنبش، همانا ايمان به ذات مقدّست بوده و اطاعت امر رسول مكرّمت؛ والسّلام.
آری! آمدهاند اى خدا! تا لبّيك اجابت، به دعوتت گويند. آمدهاند تا بر سر خوان نعمت بىدريغت نشينند. آمدهاند تا رضا و خشنودى تو را به دست آورند كه: «رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ».
هان اى هوشمندان! موقف، موقف حسّاسى است. بيدار و هوشيار بايد بود كه روز، روز عطيّه و احسان است، بناى حضرت ربّالعالمين بر بخشش و انعام است. زنهار كه چرت و كسالت، عارضت نشود.[1] الحذر كه وقت بسيار عزيز و پُرارج خود را با تماشاى ديگران و صحبتهاى بيهوده با اين و آن ضايع و تباه نسازی كه اين توفيق، هميشه و آسان شامل حال هر كسى نمىشود. چه بسا آدمى بعد از سی چهل سال و هفتاد سال، اوّلين بار است كه خود را در عرفات مىبيند و شايد هم ديگر تا آخر عمر نبيند. يعنى در تمام عمر تنها يك نيمروز اين موفّقيّت نصيبش شده و درک وقوف در عرفات را نموده است.
این نيمروز چند ساعته هم به سرعت مىگذرد و آفتاب روز عرفه، دامن خود را از صحراى عرفات و اهل عرفات برمىچيند و هنگام كوچ كردن و بار بستن و رفتن فرا مىرسد.
خدایا! تو خود تفضّلى كن، عنايتى فرما كه در همين مدّت كم، فضل عظيمت نصيب ميهمانانت گشته و با روحى عارف و قلبى متطهّر و تائب از موقف حركت نمایند.
پروردگارا! اين بقعه، همان بقعه است كه حضرت آدم ابوالبشر(ع) آنجا، اعتراف به تقصير خود كرده و مورد عفو و مغفرتت واقع گردیده و از آن جهت، «عرفات» نامیده شده است.[2] این مكان، همان مكان است كه ابراهيم خليل(ع) آنجا، اظهار تذلّل به درگاهت نموده و مشمول عنايت خاصّهات گشته است. تمام انبياء و رسل، اينجا به خاك بندگى نشستهاند. اينجاست كه رسول اعظم حق(ص) عرض عبوديّت به آستان قدس ربوبى نموده است.
خدایا! اينجا همانجاست كه حسين عزيزت(ع) در ميان آفتاب سوزان در حالتى كه جمعى از كسان و يارانش همراهش بودند، با سر برهنه به درگاهت ايستاده و دستهای مقدّسش را بسوى تو مانند مسکینی که طعام بطلبد، دراز كرده بود و قطرات اشك از چشمهای مباركش بر رخسار شریفش میريخت و با قلبى پرسوز و گداز و موّاج از محبّت تو ای خالق بینیاز! با تو سخن میگفت و دعا و مناجات شورانگيزش، انقلابى عجيب در دلها افكنده و روحانيّتى غريب به صحراى عرفات بخشيده بود که آفتاب روز عرفه در ميان اشك و آه و ناله و زارىهاى سيّدالشّهدا امام حسين(ع) و يارانش غروب كرد و وقت افاضهی از عرفات به مشعر فرارسيد. خدايا! به حرمت آن عزيز، بر ما ذليلان ترحّم کن.
بهبه! براستى چه فرصتى به دست ما رسيده و در چه مكان شريف و زمان عزيزى واقع شدهايم.
آن جاى كه ابرار نشستند نشستيم / و آن راه که احرار گزیدند گزیدیم
ما را همه مقصود به بخشایش حق بود / المنّة لله که به مقصود رسیدیم
ميزبان كريم، خوان كرم گسترده است. بندگان فقير، با ذُلّ عبوديّت، از همه جا و از همه كس بريده و خيمه به درگاهش زده و در آستان اقدسش، خاکنشین گشتهاند. گردنها به سوى او كشيده و چشمها به دست مرحمتش دوختهاند. دلها لرزان است و ديدهها گريان. در ميان اين جمع عظيم، قطعاً صلحا و اتقيا و اوتاد هستند كه آبرو ومقرّبیّت در پيشگاه حضرت حق دارند و وسيلهی جلب رحمت و عنايت ربّ کریم میباشند.
آیا ممكن است اينجا، دلى تكان نخورد و چشمى اشك نريزد و روحى به جوش و خروش در نيايد و حال دعا و تضرّع و آويختگى به دامن خالق را در خود نيابد؟! وانگهى! آيا ممكن است بحر موّاج كرم و فضل ربوبى از افاضه و بخشش در چنين روزى و اين چنين جايى، دريغ نماید؟! حاشا و كَلّا، ما هكَذَا الظَّنُ بِهِ وَلَاالْمَعْروفُ مِنْ فَضْلِهِ.
وَ اَعْظَمُ الْنّاسِ جُرْماً مِنْ اَهْلِ عَرَفاتِ، اَلَّذی یَنْصَرِفُ مِنْ عَرَفاتٍ وَ هُوَ یَظُّنُ اَنَّهُ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ (یعنی) اَلَّذی یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.[3]
عظیمترین مردم از حيث گناه در ميان اهل عرفات، آن كسى است كه از عرفات برگردد و حال آن كه گمانش اين باشد كه آمرزيده نشده است؛ يعنى مأيوس از رحمت خداوند عزّوجلّ باشد.
حاشا از كرمش! او آمادهی عفو است و دعوتش به منظور مغفرت است. بنگريد كه به عيسى مسيح(ع) چه فرموده است:
یا عيسى كَمْ اُطيلُ النَّظَرَ وَ اُحْسِنُ الطَّلَبَ وَ الْقَوْمَ لا يَرْجِعُونَ.[4]
ای عيسى! چقدر چشم به راه بدوزم و حسن طلب از خود نشان بدهم و اين قوم برنگردند؟
و هم اين حديث قدسى را ملاحظه فرمائيد:
لَوْ عَلِمَ الْمُدْبِرونَ عَنّي كَيْفَ انْتِظاري بِهِمْ وَ شَوْقی اِلى تَوْبَتِهِمْ لَماتُوا شَوْقاً اِلَیَّ وَ لَتَفَرَّقَتْ اَوْصالُهُمْ.[5]
اگر كسانى كه پشت به من كردهاند، بدانند چگونه انتظار آنان را دارم و مشتاق به بازگشت آنها میباشم، هر آينه از شدّت اشتياق به من، مىميرند و بند از بندشان جدا میگردد.
پس وااسفاه از اين بىخبرى و واحسرتاه بر اين تهىدستى! عجباً عجباً! او طالب ما باشد و ما گريزان از او؟! او چشم به راه ما باشد و ما غافل از ياد او؟! او با ما يگانه و ما، بيگانهی از او؟!
فَيامَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلينَ عَلَيْهِ مُقْبِلٌ، وَ بِالْعَطْفِ عَلَيْهِمْ عائِدٌ مُفْضِلٌ وَ بِالْغافِلينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحيمٌ رَئوفٌ وَ بِجَذْبِهِمْ اِلى بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ.[6]
ای آنكه به روآورندگان به درگاهت، رو آورى و افضال و احسان خود را شامل حالشان سازى و غافلان از ياد خود را با کشیدنشان به آستان اقدست، مشمول رحمت و عطوفت خود گردانی.
آری! او بهانهطلب است. مجّانى دادن و رايگان بخشيدن، دأب و عادت اوست و آمادهی این کار است.
وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفوا عَنِ السَّيِّئاتِ.[7]
اوست كه توبهی بندگانش را مىپذيرد و از گناهانشان مىگذرد.
یک يا ربّاه از صميم دل كافى است.
وَ اَنَّ الرّاحِلَ اِلَیْكَ قَریبُ الْمَسافَةِ.[8]
سفركنندهی به سوى تو، راهش نزديك است.
هين مگو ما را بر اين در، بار نيست / با كريمان كارها دشوار نيست
کریمالعفو است و حسن التّجاوز. كريمانه مىبخشد و شاهانه مىگذرد. نه تنها گناه را مىبخشد، بلكه تبدیل سيّئات را به حسنات تبديل مینماید:
فَاوُلئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ.[9]
پس آنان [توبه کاران با شرایط] خدا سیّئاتشان را به حسنات تبدیل میکند.
و بلكه سيّئات را مبدّل به چندين برابر، حسنات مىسازد:
یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بِاَضْعافِها مِنَ الْحَسَناتِ.[10]
زیرا توبه، از حسنات است و قرآنكريم، براى حسنات، پاداشده بر يك، قائل است:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها.[11]
هر کس که کار نیک آورد، ده برابر آن، پاداش میبرد.
در هر حال و به هر زبان كه او را بخوانيم، از ما مىپذيرد. تكليف شاقّ و دشوارى بر ما نفرموده است.
لنگ و لوک و خفتهشکل و بیادب / سوی او میغیژ و او را میطلب
مخصوصاً كه امروز، روز عرفه است، جز گدايى كردن و سؤال از او، كار ديگرى از ما نخواسته است.
حال، اگر «اهل عمل» نيستيم، در گدايى كردن که بايد جدّى باشيم و تساهل نورزیم و الاّ گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟ گدايى كه مايه نمىخواهد. گدا، مجّانىطلب است. مايهاش همان پررو بودن است و سماجت داشتن.
گدا، اگر سمج باشد و محكم بچسبد، حتماً مىگيرد. بيرونش كنند، از اين در مىرود و از آن در برمىگردد. مىگويد:
نمىروم ز ديار شما به كشور ديگر
برون کنیدم از این در، در آیم از در دیگر
من ار چه هیچ نیم، هرچه هستم آن تواَم
مرا مران که سگی سر بر آستان تواَم
جواب حکیمانهی عارف
عارفی را پرسيدند: بدين در آمدهاى، چه آوردهاى؟ گفت: گدايى كه بر در خانهی سلطان آيد، از او نمىپرسند: چه آوردهاى؟ بلكه مىگويند: اى گداى بينوا! چه مىخواهى؟[12]
آری! دستى كه به درگاه شاهان دراز مىشود، خالى مىآيد و پر برمىگردد، نه اینکه چيزى مىآورد و چيزى مىبرد. حساب، حساب گدايى كردن است، نه معامله و داد و ستد انجام دادن.
گداى مسكين از در خانهی سلطان كريم چگونه برمىگردد؟
گویند، درويشى ژندهپوش، ارادهی رفتن به دربار پادشاه داشت. او را گفتند: اين لباس كهنه و چركين، از تن بر كن و لباسى نو بپوش كه اين، مناسب مجلس سلطان نيست. درويش گفت: چه كنم كه لباسى غير اين ندارم، با لباس پاره و چركين، به دربار شاهان رفتن، عيب نيست كه درويش مسكين، لباسش همين است. چه كند؟ بينوا همان دارد امّا عيب و ننگ آن است كه با همان لباس پاره و چركين، از خانهی سلطان بيرون آيد كه اين عمل، سزاوار شأن شاهان نمیباشد.
حال، بندهی بينوا اگر با جان آلوده و ننگين از گناه، به درگاه خداوند ذوالمنّ والكرم برود، عار نيست، چه؛ معناى بندهی شرمسار غرق در گناه، همين است ليكن برگشتن از در خانهی حضرت غفّار، با همان جان آلوده و چهرهی شرمندهی از گناه، منافى شأن پروردگار است و حقّاً خلاف انتظار.[13]
بشارت: حضرت مهدی موعود(ارواحنا فداه) در عرفات است.
اعظم موجبات سعادت و اميد به مغفرت دربارهی اهل موقف، آن است که وجود اقدس نيّر اعظم، حضرت حجّة بن الحسن(ارواحالعالمين فداه) همه ساله در موسم حجّ در موقف عرفات، تشريففرما میباشند[14] و طبعاً عرفات، از اين جهت نيز، شرافت و جلالت فوقالعادهاى به خود مىگيرد و مهبط فرشتگان سماوات مىگردد و بركات خاصّهی الهیّه، به پاس احترام آن حضرت شامل اهل موقف مىشود.
این مطلب، براى ارباب معرفت و بصيرت و متنعّمين به نعمت ولايت، مطلبى است بىنهايت بزرگ و روشنىبخش دلها و ديدههاى اهل ايمان که با قلبى مملوّ از اميد به رحمت، دست به دعا برمىدارند كه: پروردگارا! اگرچه گناهان، روى ما را سياه و اعمال ما را تباه كرده و آبرويى براى ما، در پيشگاه مقدّست باقى نگذاشته است، ولى ما به اتّكاى آبرومندى حجّت و ولىّ اعظمت كه هماكنون در جمع ما حاضر است و موقف به يمن وجود مباركش، مبارك گشته و پيشاپيش اهل موقف، دستهاى مقدّسش را به دعا به سوى تو برداشته است، رو به تو آوردهايم و دست گدايى به سوى تو دراز كردهايم.
به يقين مىدانيم كه حرمت آن حضرت در ساحت اقدست آنچنان عظيم است كه هر كه در پناه او رو به تو آورد و در سايهی دست او، دست سؤال و تضرّع به سوى تو دراز كند، محروم برنمىگردد.
عن سَلمان الفارسي قال: سَمِعْتُ مُحَمَّداً(ص) يَقولُ: اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: يا عِبادي اَوَلَيْسَ مَنْ لَهُ اِلَیْکُمْ حَوائِجَ كِبارَ وَ لا تَجودونَ بِها اِلاّ اَنْ يَحْتَمِلَ عَلَيْكُمْ بِاَحَبِّ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ تَقْضونَها كَرامَةً لِشَفيعِهِمْ اَلا فَاعْلَموا اَنَّ اَكْرَمَ الْخَلْقِ عَلَيَّ وَ اَفْضَلَهُمْ لَدَيَّ مُحَمَّدٌ وَ اَخُوهُ عَلِيٌّ وَ مَنْ بَعْدَهُمُ الاَئِمَّةُ(ع) الَّذينَ هُمُ الْوَسائِلُ اِلَىَّ اَلا فَلْيَدْعُنی مَنْ اَهَمَّتْهُ حاجَةً يُريدُ نَفْعَها اَوْ دَهَتْهُ داهَيَةً يُريدُ کَفَّ ضَرَرِها بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ اَقْضیها لَهُ اَحْسَنَ ما يَقْضيها مَنْ تَسْتَشْفِعونَ اِلَیهِ بِاَعَزِّ الْخَلْقِ عَلَيْهِ.[15]
از سلمان فارسى روايت است: شنيدم از پيغمبر اكرم(ص) كه خداى عزّوجلّ مىفرمايد: اى بندگان من! آيا اتّفاق نيفتاده كه كسى حاجات بزرگ از شما بخواهد و شما حاجات او را روا نكنيد مگر اين كه شفيع قرار دهد كسى را و بدانید كه گرامیترین خلق بر من و افضل ایشان نزد من، محمّد است و برادر او على و كسانى كه بعد از اويند كه ايشان ائمّهی معصومينند و وسيلهی نجاتند به سوى من. آگاه باشيد! كسى كه حاجتى دارد اعمّ از جلب نفع يا دفع ضرر، بايد بخواند مرا به محمّد و آل طاهرينش، پس روا مىكنم براى او حاجت او را به بهترين وجه؛ براى اين كه عزيزترين خلق بر او شفيع شدهاند.
خودآزمایی
1- انگيزهی اين جنبش در موقف عرفات چیست؟
2- به چه جهت این بقعه، «عرفات» نامیده شده است؟
3- اعظم موجبات سعادت و اميد به مغفرت دربارهی اهل موقف، چیست؟
پینوشتها
1. ساعتى خواب و استراحت قبل از ظهر روز عرفه، براى جلوگيرى از چرت و كسالت و تحصيل نشاط و آمادگى به هنگام دعاى بعدازظهر بسيار لازم و مغتنم است.
2. ثمّ انطلق به من منى الى عرفات فاقامة على المعرف فقال اذا غربت الشّمس فاعترف بذنبك... الى ان قالوا لذلك سمّى المعرّف لآن آدم(ع) اعترف فيه بذنبه، كافى، جلد ۴، صفحهی ١٩٢.
3. من لا يحضره الفقيه، چاپ قديم، صفحهی ١۵۶.
4. المراقبات، مقدّمه، صفحهی ۶.
5. همان.
6. قسمتى از مناجات المريدين امام سجّاد(ع).
7. سورهی شوری، آیهی ۲۵.
8. جملهای از دعای ابوحمزهی ثمالی.
9. سورهی فرقان، آیهی ۷۰.
10. دعای دوّم از صحیفهی سجّادیه، جملهی آخر.
11. سورهی انعام، آیهی ۱۶۰.
12. اسرارالعبادات قاضى سعيد قمى، چاپ دانشگاه، صفحهی ۲۴۳، پاورقى، با اندكى تصرّف در عبارت.
13. اسرارالعبادات قاضى سعيد قمى، چاپ دانشگاه، صفحهی ۲۴۳، پاورقى، با اندكى تصرّف در عبارت.
14. «عن عبيد بن زراره قال: سمعت اباعبدالله(ع) يقول: يفقد النّاس امامهم فيشهد الموسم فيراهم ولا يرونه» مردم، امام خود را گم مىكنند. او در موسم حجّ در بين مردم است و آنها را مىبيند ولى آنها او را نمىبينند، كمالالدّين، صفحهی ٣۴۶، حديث ٣٣. «والله انّ صاحب هذاالامر يحضر الموسم كلّ سنة فيرى النّاس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه: به خدا قسم صاحبالامر، هر سال در موسم حجّ حاضر مىشود و مردم را مىبيند و آنها را مىشناسد. مردم هم او را مىبينند ولى نمىشناسند، مهدى موعود(عج)، صفحهی ٧۵٠.
15. مجموعهی ورّام، جلد ٢، صفحهی ١٠٠، عدّةالداعى فارسى، صفحهی ١٢٢.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی